o*o*o*o*o*o*o*o ابی که هنوز تو بهت مکانی بود که برای اولین بار در عمر ۲۵ ساله ش میدید و درگیر حلاجی کردن حرفها و پیشنهاد فیروز عمید وکیل پایه یک دادگستری و مشهور شهر تهران بود، با غرور گفت
o*o*o*o*o*o*o*o اول مهر شده بود داشتیم تو خیابون قدم میزدیم و این دختر کوچولو های با نمک اول دبستانی رو نگاه میکردیم و کلی ذوق میکرد یه دفعه برگشت گفت:ببین جانم اولا اینکه اسم دخترم هستیه ثانیا هستی من رو باید فقط تو این مدرسه غیر انتفاعی ها ثبت نام کنی نبینم دخترمون رو تو این مدرسه های دولتی ثبت نام کنی،دخترم سختی بکشه براش از این کفش های صورتی میگیری من میدونم بهار من مثل مامانش عاشق رنگ صورتیه در ضمن براش خوراکی همیشه از این بیسکوئیت ها و شیر کاکائو میگیری و یک چیز دیگه اینکه روز اول مدرسه باهاش میری و اونو میز اول مینشونی که خوب حواسش به درس و معلمش باشه میگفتم: اصلا از کجا معلوم بچمون دختر بشه..؟؟ میگفت: نمیدونم ولی یه حسی مثل یقین تو دلم هست که بچه ما دختر میشه چند سال گذشت روی مبل دراز کشیده بودم و همسرم واسم یه لیوان چایی آورد دخترم از مدرسه برگشت همین که وارد خونه شد کیفش رو گذاشت و اومد سمت من و گفت:بابا...بابا یه چیزی بگم؟؟ گفتم: بگو قربون شکل ماهت گفت:من امروز یه دوست پیدا کردم بابا من و اون کلی به هم شبیه هستیم اونم اسمش هستیه همون بیسکوئیت و شیر کاکائویی که من داشتم رو داشت اونم کفشهاش مثل من صورتی بود و جالب اینجاست که مامان اونم مثل تو به اون گوشزد کرده بود که میز اول بشینه چشمام رو بستم و بغض کردم قطره اشکی از گوشه چشمم اومد چاییم را داغ داغ سر کشیدم همسرم گفت چی شده..؟؟ گفتم: داغ بود خیلی داغ بود
به یكی قبل اعدام ميگن حرفي داري ؟ ميگه نه ميكشنش بالا دست وپاميزنه كه حرف دارم میارنش پایین ميگن بگو: میگه جناب سروان خونه روبرویی ماهواره داره ازاينجامعلومه 😐😂😂 @~@~@~@~@~@ خیلی دلم میخواد لبامو بزارم رو لباش اما مامانم نمیذاره میگه زشته 😞 میگه نوشابه رو باید با نی بخوری 🤓 @~@~@~@~@~@ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﺁﺏ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﻍ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻋﺚ ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻕ ﺷﺪﻥ ﭘﻮﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﺷﺖ ﺷﺪﻥ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟ ﮐﭙﯽ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﮐﯿﻪ ؟ ﺑﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﻬﺎﻝ ﺑﮕﻴﺮﻥ 😂😂😂😂 @~@~@~@~@~@ خندهدارترین دیالوگی که تا حالا بین بچه و بزرگترش برقرار شده اونه که طرف بچه رو برده دستشویی شلوارشو کشیده پایین همون لحظه یه سوسک دیده دوباره شلوار بچه رو کشیده بالا بچه برگشته با تعجب پرسیده: جیش ندارم؟ 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ دختره 11 سالشه پست گذاشته سال ها با تــــــــــــــــــــــــو خاطره داشتم ولی افسوس که زمونه از هم جدامون کرد . . . فکر کنم منظورش با مای بیبی بوده 😂😂😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ فحش دادن جَفَر در حال عصبانيت خاک تو سرت بشینه انگار از وحشى اومده بلبل درازى هم كه ميكنى زبون کلفت هر چى هم بزرگتر ميشه گنده تر ميشه صداتو برا من داد نزن تو نه تربيت دارى نه خانوادگى با من چرت نگو وقتی با من حرف میزنی دهنتو ببند 😏 خودت گیر عجب آدم خَری افتادی 😒😂 @~@~@~@~@~@ هیچوقت نفهمیدم چرا وقتی ناخودآگاه زبونتو گاز میگیری دردت میاد ولی وقتی از قصد اینکارو میکنی هیچ دردی نداره الانم نمیفهمم که چرا داری زبونتو گاز میگیری مگه هاری؟چخه 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ پول چرک کفه دسته و زن مايع دستشويي همچين ميشوره ميبره که کف کنی 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ دختره دید تو خیابون تصادف شده برای اینکه بره صحنه رو از نزدیک ببینه به آدمای دور و ورش گفت برین عقب من همسرشم بعد دید که اون یه خره دو نفر از خنده از دنیا رفتن خره بلند شد گفت من زنمو میخوام 😂😂 @~@~@~@~@~@ میمونه از مادرش میپرسه چرا ما اینقدر زشتیم؟ مادرش میگه قربون اون دماغ پهن وکله پشمالو ودهن گشادت برم خدا رو شکر کن شبیه اونی نیستی که الان داره پست رو می خونه منم قربانی شدم فحش ندین توروخدا 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ زنگ زدم یه جا برای کار… بهم میگه ۱۵ روز کار ،۱۵ روز استراحت، ماهی ۶۰۰ تومن بهش گفتم نمیشه اون ۱۵ روز رو هم نیام ماهی ۳۰۰ تومن؟؟؟ هیچی دیگه یکم فحش های جدید ازش یاد گرفتم ☺️☺️😂😂 @~@~@~@~@~@ اون کیه که هم شیطونه ، هم جذابه هم خوش تیپه ، هم منه ؟ . . . . . . ای وای ببخشید هول شدم جوابو گفتم 😜 @~@~@~@~@~@ توﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختره ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ببخشید ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺪ؟ یه پوزخند زدمو یه کام محکم از سیگار گرفتم با یه صدای خسته گُفتم :ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ نابود شدم… میفهمی؟ نابود 😐 😂😂 @~@~@~@~@~@ واکنش مامانم به عکسهایی که رو پروفایلم میذارم جوکر : روانی شدی ؟ تو زن باید بگیری سیگار : معتاد بدبخت بیا ببریمت ازت تست بگیریم ، از عاشقیه قلب : عاشق شدی ؟ بذار به بابات بگم یه فکری میکنیم برات از خودم که میذارم : از خودت عکس میذاری که خودتو نشون دخترا بدی هیچی نمیذارم : چیه چرا عکس نمیذاری ، از همون قدیم بی تفاوت و بی حس بودی باید زن بگیریم برات تا خوب بشی @~@~@~@~@~@ زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت این چاه واقعا کار می کنه 😳 😂😂 @~@~@~@~@~@ دختره به پسره ميگه: ميخواي جايي كه آمپول زدم رو ببيني؟ پسره ميگه: آره آره 😍 دختره ميگه: همين تزريقاتي روبرو 🤦♂ حالا پسره منحرف بود ، تو دیگه چرا؟ ازت انتظار نداشتم 😒😂 @~@~@~@~@~@ زنی حس کرد شوهرش میخواد زن دوم اختیار کند پس یک روز صبح چهار تخم مرغ آبپز کرد و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده و جلوی شوهرش گذاشت شوهره جویای مسئله شد زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها را خوردی متوجه میشی مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد زن بهش گفت متوجه شدی که مزه همشون یکی هست؛ زنها هم همینطور فقط شکلشان متفاوت است مرد کمی فکر کرد و گفت ولی من یه کشفی کردم زن گفت چه کشفی؟ 😐 مرد گفت فهمیدم مرد با چهارتا تخم مرغ بهتر سیر میشود 🤦🏻♀️😂 @~@~@~@~@~@ ﺁﻫﺎﯼ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﺍﺟﺒﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ نظر ﻧﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺩﻭﻧﺲ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﻗﺒﻠﻨﺎ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﻢ ﯾﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﺯﻧﻮﻧﻪ ﺑﻮد ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺍﻟﺒﺘﻪ 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ من حداقل 14 حقیقت رو راجع به شما میدونم یک. الان بیداری دو. گوشیت روشنه سه . یه انسان هستی چهار. داری پیام منو میخونی پنج. تو نمیتونی وقتی زبونت بیرونه بگی ژ هفت. الان داری امتحان میکنی هشت. الان خندت گرفت نه. اصلا ندیدی که عدد شیش رو جا انداختم u ده. الان برگشتی چک کنی ببینی جا انداختم یا نه یازده. الان باز خندیدی دوازده. نمیدونی که من یه عدد رو هم چندبار نوشتم سیزده . الان چک کردی ببینی کدومه چهارده. پیداش نکردی داری میخندی 😂😂 @~@~@~@~@~@ یه بار سر یه داستانی بابام زد زیر گوشم با بغض زل زدم بهش، گفتم بابا تو منو زدی (دستمو گذاشتم رو صورتم) اینجام درد نگرفت (دستمو گذاشتم رو قلبم) اینجام درد گرفت توقع داشتم اونم با بغض بغلم کنه ولی یه دونه دیگه زد وسط پام همه جام درد گرفت 🤯😫🤪 @~@~@~@~@~@ تا حالا به چرخه زندگی دقت کردینن 🌎🌍🌏 سوسک🕷 از موش میترسه 🐀 موش🐀 از گربه 🐈 گربه🐈 از سگ🐩 سگ 🐩از مرد🕵 مرد🕵 از زن 👸 زن👸 از سوسک 🕷😂😂 @~@~@~@~@~@ دقت کردید وقتی یه پیام اشتباه میفرستی و میخای تا ندیده سریع پاک کنی همونجا گوشیت هنگ میکنه بعد زنگ میخوره بعد از دستت میفته خاموش روشن میشه بعد کلا نت قطع میشه بعد فیلتر شکن وصل نمیشه و وقتی همه اینا ردیف میشه میری پاک کنی جواب داده خاک بر سرت واقعا که متاسفم برات 😜😝😤 آن لحظه هزاران باااار تقدیم تو باد 😂😂 . @~@~@~@~@~@ ولی امسال محرم کار مداح ها آسونه 🤕 هنوز نخونده ملت دارن واسه این همه گرونی و بدبختی گریه میکنن 😢😂 @~@~@~@~@~@ معلم یه نگاهی به من کرد و گفت : چرا درس نخوندی ؟ از خجالت سرمو انداختم پایین بعد چوبی رو که توی دستش بود داد به من و گفت : منو بزن گفتم : چی ؟ گفت : بزن ، حتما من درست درس ندادم که شما خوب یاد نگرفتی منم دیدم حرفش منطقیه به همین برکت اینقدر زدمش اینقدر زدمش ، که اگه ناظم نیومده بود کشته بودمش 😂😂 من روی نوع آموزش خیلی حساسم 😂 @~@~@~@~@~@ ✋ مرد در خانه❗️ همانند نمک است اگر رفت زندگی بی مزست و اگر آمد فشارخون را بالا میبرد 💔😔😂 ✋ولی زن در خانه❗️ همانند شکر است اگر رفت زندگی تلخ تلخ میشود و اگر آمد شیرینی زندگی را چند برابر میکند 👍☺️ هر خانمی کپی نکنه پوست پیازه 😂😂 @~@~@~@~@~@ مرد را باید بوسید حتی وقتی اعصاب نداره حتی وقتی ریشش بلنده حتی وقتی داد میزنه حتی وقتی بی تفاوت شده حتی وقتی سرش همش تو گوشیشه حتى وقتى شبها دیر میاد خونه این مرد را باید بوسید و گذاشت كنار والا قحطی که نیومده 😍😁😂 @~@~@~@~@~@ یه زنی میگفت فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی میکردن، دختره اسم خودشو گذاشته (پروانه طلایی) پی ام هاشونو چک کردم دیدم به همدیگه حرفهای قشنگ و عاشقانه میزنن و قرار ازدواج گذاشتن شوهرم تو فیسبوک اسم خودشو گذاشته (پسر دنیا دیده) یه فکری تو سرم زد که ازش انتقام بگیرم، رفتم تو فیس بوک برای خودم یه پروفایل درست کردم و اسم خودمو گذاشتم (ابو القعقاع) تو پروفایلم کلی متن و فیلم های ترسناک درباره قتل و آتش زدن آدمها و گردن زدن گذاشتم و بعد یه متن برای شوهرم فرستادم نوشتم این دختر که اسمش پروانه طلایی هست، زن منه و من از دار و دسته داعش هستم و از تو همه چی میدونم، اسمش و اسم مادرش و اسم همه خواهر برادراش و کجا ساکنه کجا کار میکنه رو بهش گفتم و بهش گفتم به خدا قسم اگر تو رو دوباره تو فیس بوک ببینم گردنتو در جا میزنم خلاصه روز بعد دیدم صورتش سرخ و زرد شده و از خونه اصلا بیرون نمیرفت، فیس بوک، واتساپ، اینستاگرام و بقیه برنامه های چت رو حذف کرد و یه گوشی ساده خرید هر چند لحظه میره و میاد تو هال خونمون و میگه اذان عصر کی میگن خدا شاهده هدایتش کردم 😆 میگن شیطان دو ترم برای تمرین پیشش ثبت نام کرده 😂 @~@~@~@~@~@ زن و شوهری از زندگی خسته شدند و تصمیم گرفتند با هم خودکشی کنند با هم با بالای برج بلندی رفتند و مرد گفت تا ۳ میشماریم و با هم میپریم تا ۳ شمردند و زن پرید ولی مرد نپرید مرد با لبخند سقوط زن را نگاه میکرد که ناگهان چتر نجات زن باز شد و در حالی که با آرامش در حال فرود بود میگفت بیشرف دروغگو مگر پات به خونه نرسه میدونم چیکارت کنم اینو گفتم بگم مرد هر چی مارمولک باشه به پای زن نمیرسه 😀😀😀 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ😊 ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ !😎 ﻓﻌﻼ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮔﻮﻝ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﻌﺪﺍ ﭼﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ😐😂 . @~@~@~@~@~@ 🔴راه کارهای بعضی روانشناس ها و مشاورها برای نگرانی 😐 یک-نگران نباشید دو-نگرانی را از خودتون دور کنید😐 سه-وقتی نگران شدید سعی کنید، نگران نباشید☹️ چهار- نفس عمیق بکشید و هیچ نگران نباشید😟 پنج-برای چیز بیخودی نگرانید 😊 شیش- نگران چیز به این بی اهمیتی نباشید ☹️ هفت- اینکه نگرانی نداره 🙁 هشت- نگرانی شما مشکلی را حل میکنه؟؟ پس نگران نباشید😑 نه- حرفتونو درک میکنم، ولی جای نگرانی نداره 😐 🔻لطفا اگر کسی نگرانه این مطلب را براش بفرستید ثوابه دعاتون میکنه. امروز اینکارو میکنید. محبتتون فردا بی جواب نمی مونه اونم وقتی شما نگران بشید براتون میفرسته من خودمم نگران بودم ولی با خوندن این راهکارها از نگرانی در اومدم 😅😅😅😁🤗 @~@~@~@~@~@ رفتم مصاحبه یارو پرسید موضوع آخرین کتابی که خوندی چی بوده ؟ گفتم درباره یه پسری بود که بخاطر کسب علم و دانش حتی روزای تعطیلم میرفت مدرسه گفت چه جالب اسمش چیه ؟ گفتم حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت فک کنم چون نخونده بودش زنگ زد حراست بیان بندازنم بیرون😂 @~@~@~@~@~@ ﯾﻪ همکلاسی داشتیم اﺳﻤﺶ ﺑﺎﻗﺮ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﻮد استاد همیشه اول ﻓﺎمیلو می گفت ﺑﻌﺪ اسمو وﻗﺘﯽ اوﻟﯿﻦ بار ﺻﺪاش ﮐﺮد ﮔﻔﺖ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎﻗﺮ ﺑﯿﺎد با ﺣﺮﮐﺖ زﯾﮕﺰاﮐﯽ رفت ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ استاد گفت:چته؟ ﭘﺴر :ﺧﻮدﺗﻮن ﮔﻔﺘﯿﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎ.. ﻗﺮ ﺑﯿﺎد ﻫﯿﭽﯽ دﯾﮕﻪ! ﮐﻞ ﮐﻼس ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ 😂😂😐 @~@~@~@~@~@ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭﯼ ﺯﺍﻧﻮﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﺣﺪﻭﺩﺍ ۵-۶ ﺳﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﭘﺎﺕ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺳﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻋﻤﻮﻫﺎﺕ ﺭﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺁﺗﯿﺶ ﭘﺮﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻫﺎﻥ … ﭘﺲ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻧﺴﻮﺧﺘﯽ،ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﺷﻖ ﺳﻮﺯﻭﻧﺪﻣﺖ 😐 ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺮﯼ ﻣﺎﺩﺭ من ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﻮ ﯾﺎﺭﯼ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ ﻣﻦ 😂😂 @~@~@~@~@~@ زن ایتالیایی میاد ایران سوار تاکسی میشه عطرش خیلی خوشبو بوده راننده ازش میپرسه ببخشید خانوم این چه عطریه ؟؟ زنه میگه نیناریچی از رم😊 بعد از چن دقیقه راننده میگوزه 💨😣 زنه میگه: این چه بویــیه 😷؟؟ راننده میگه لوبیا چیتی از قم 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ اولین بار که به مامور رشوه دادم چون ناشی بودم انقدر زیاد بهش دادم که موقع رفتن ماموره باهام روبوسی کرد 😑😂😂 @~@~@~@~@~@ من نميدونم چرا هميشه كار خودم دم خود پرداز ٣٠ ثانيه طول ميكشه اما كار نفر جلوييم ٣٠ ساعت 😑😐 @~@~@~@~@~@ با بابام بحثم شد یهو گفت یادته شیش سالت بود زمستون ساعت چهار صبح با بشکه تو صف نفت بودیم بهت گفتم از کنار بشکه ی خودمون تکون نخور من برم برات خوراکی بخرم رفتم ساعت ده برگشتم هیچی هم نخریده بودم؟ گفتم آره چطور؟ گفت اومدم خونه خوابیدم خوب کاری کردم 😐😳😐😂 @~@~@~@~@~@ تو زندگیت هیچ وقت حسرت سه چیزو نخور بک .. زیبایی دو .. تیپ سه .. جذابیت ما که داریم به کجا رسیدیم بخدااااا هیچی توش نیس!!! باور کن جز این که روزی چند تا کشته میدیم و آهشون پشتمونه قوربون دستتون یکی اسپند دود کنه . . . @~@~@~@~@~@ واقعا این مهمان دارای هواپیما خیلی بی اعصابن سوار هواپیمای تهران ارومیه شدم یک ساعته به مهمان دار میگم من تبریز پیاده میشم هی اخم میکنه و میگه بتمرگ سر جات تا پرتت نکردم پایین 😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ واقعا نمیفهمم ما کی میخوایم از دخالت کردن تو کارای شخصی همدیگه دست برداریم یارو تو مترو به من میگه چرا دستت تو جیب منه؟ خب به تو چه، دست خودمه دوس دارم تو جیب تو باشه 😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ ﻋﻤﻪ ﻫﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻥ سه ﺗﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻥ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺑﺤﺜﺸﻮﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻪ 🙈😁😂 . . . @~@~@~@~@~@ یارو داشت واسه بچهش لالايى ميخوند بچهش نميخوابيد بهش گفت عزيزم چرا نميخوابى؟ بچهش گفت دو دقيقه زر نزنى خودم ميخوابم 😂😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ یه خانواده ای تو اعلامیه پدرشون نوشتن از وقتی رفتی گرمی از این خونه رفته 😫😩😔😭 یعنی خیلی ریز به موضوع خاموش کردن کولر اشاره کردن 😂😜😂 . . . @~@~@~@~@~@ یه بار رفتم پیش مربی بدنسازی ازش برنامه بگیرم گفت لخت شو بدنتو ببینم گفتم تا ازدواجمان صبر کن 😏😌😊 با هالتر افتاد دنبالم بیشور 😢😂 @~@~@~@~@~@ به بابام میگم بدم میاد آبمیوه رو تو لیوان شیشه ای بخورم برگشته میگه بریز تو آفتابه بخور نی ام داره 😐 خیلی بهم ارادت داره لنتی @~@~@~@~@~@ داشتم نماز ميخوندم، مدام تصوير چهره ي عمه ام ميومد جلوي چشام خيلي ريز فهميدم خدا داره غيرمستقيم اشاره ميكنه كه اين نمازخوندن به درد عمت ميخوره 😂 @~@~@~@~@~@ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* با تشکر از آبجی هستیو بابت جوکاش
♥♥.♥♥♥.♥♥♥ همیشه دختر کم حرفی بودم نه اینکه حرف نداشته باشما؛نه . کسی رو پیدا نمیکردم که حرفامو بفهمه .واسه همین همیشه توی اتاق دربسته ی خودم با خودم حرف میزدم . با خودم گریه میکردم . با خودم میخندیدم . یجورایی همیشه من بودم و خودم؛شایدم اون خودما تو بودی سال کنکور سال خیلی سختی برام بود چون میرفتم کتابخونه و دیگه اتاقی نبود که توش بتونم حرف بزنم یجورایی شیش ماه با هیچکی حرف نزدم؛شیش ماه هیچ آدمی تو زندگیم نبود . بعد شیش ماه که کتابخونم رو عوض کردم با دختری آشنا شدم که خیلی شبیه من بود؛مثل من بلند بلند میخندید و با دیوونه بازیاش بقیه رو میخندوند . مثل من باید حرفاشو از چشماش میخوندی . مثل من داد نمیزد ولی اگه به چشماش نگاه میکردی کر میشدی یه روز وسط خستگی درسا نشستم تورو براش زار زدم از این عشق گمشده که چند ساله تنها دلیل حال خوب و بدمه گفتم . گفتم از دخترکی که دل و دینشو به چشمای مشکیت باخت . از "جانم بفرمایید"هات گفتم . از وقتایی که از جلو مغازه رد میشدم و قایمکی از گوشه ی چشم تورو نگاه میکردم و لبخند میزدم . از وقتایی که یه بهونه پیدا میکردم و میومدم تو مغازه ولی همین که "جانم بفرمایید" رو میگفتی حول میشدم و کارمو یادم میرفت نه اینکه کارمو یادم بره ها؛کارم که دیدن تو بود . اون بهونه رو یادم میرفت . از دفترچه ای گفتم که برای دیدنت توش چوب خط میکشیدم و وقتی میدیدمت تاریخشو میزدم و کنارش رنگ لباسی رو که پوشیده بودی مینوشتم یا مثلا مینوشتم اون روز با ته ریشت دیوونم کردی یا نه؟!؟ میبینی گمگشته جان؟!؟!تو دیگه اون راز سر به مهر نیستی که این همه سال تو دلم نگهش داشته بودم . من تورو به زبون آوردم . من بالاخره فاشت کردم قبل اون هروقت یکی بهم میگفت دوست دارم با هزار و یک دلیل بی منطق از خودم میروندمش . چی میگفتم خب؟!؟!میگفتم اینهمه سال عاشق یکی ام که حتی اسمشم نمیدونم؟!؟!میگفتم یه "جانم بفرمایید" این بلارو سرم آورد؟!؟ ولی حالا دیگه دلو زدم به دریا حالا وقتی یکی بهم میگه دوست دارم با لجبازی تمام زل میزنم تو چشماشو میگم:ولی من نه . میگم من یکی دیگرو دوست دارم اونوقت میشینم تورو مو به مو براش تعریف میکنم تا بفهمه هیچ شانسی واسه بردن دلم نداره اصلا این دخترک زده به سرش میخواد انقدر عشقتو به رخ همه بکشه تا خدارو چه دیدی شاید داستان عشق اونم مثل لیلی و مجنون شایدم شیرین و فرهاد بشه و انقد دهن به دهن بچرخه تا بالاخره به گوش تو برسه من همه ی این دیوونگی ها همه ی این انتظارهارو به جون میخرم تو فقط زحمت بکش و قول بده این داستانو بشنوی و آب دستت بود زمین بذاری و به دادم برسی تو فقط قول بده بیای
@~@~@~@~@~@ داستان واقعی از یک دانشجوی خانوم که ماه گذشته بر اثر تصادف با کامیون در گذشت اسم اومریم بود،به صورت پاره وقت در یکی از شرکتهای ارتباطی مشغول به کار بود که آنجا با یکی از همکارانش به نام محمد آشنا شده بود آنها دوعاشق به تمام معنا بودند ودر طول روز از طریق همراه باهم صحبت میکردند مریم برای اینکه ارتباط بهتر وهزینه کمتر سیم کارت خود را عوض کرد واز اپراتوری که محمد استفاده میکرد سیمکارت تهیه نمود،تا هردو از یک اپراتور استفاده نمایند خانواده مریم ازعلاقه این دو نسبت بهم با خبر بودن و محمد نیز ارتباط نزدیکی با خانواده ی مریم داشت(بخاطر عشقش)مریم بارها به دوستش وخانواده اش تو صحبتهاش گفته بود که دوست دارم اگه مردم گوشیم رو باهام دفن کنید بعد از فوت مریم هرکاری میکردن تا تابوت مریم رو بلند کنند ومراسم تشییع را به جا آورند تابوت از جایش کنده نمی شد خیلی از حاظرین اقدام به بلندکردن تابوت نمودن ولی هیچکس نتونس تابوت را بلند کند در نهایت با یکی از دوستان پدرمریم تماس گرفتن که این قدرت را داشت که با روح مردگان ارتباط برقرار میکرد اوچوب دستی خودرا برداشت وبا خود شروع به صحبت کردن نمود.وپس از دقایقی گفت که این دختر خواسته ای داشته که هنوز انجام نشده ودراین وسط دوست مریم گفت که اوهمیشه میگفت (گوشیم را همراهم دفن کنید سپس گوشی رو در تابوت کنار مریم گذاشتن وبه راحتی تابوت را بلند کردند همه حضار در مراسم از این اتفاق عجیب وباور نکردنی در تعجب بودند پدر مریم درمورد فوت دخترش چیزی به محمد نگفته بود چون آن در مسافرت بود. محمد پس از چندروز به مادر مریم زنگ میزنه و میگه که من دارم برمیگردم میحوام برام یه غذای خوشمزه درس کنی ضمنا به مریم هم نگو چون میخوام سوپرایزش کنم.پس از اینکه محمد برگشت خبر فوت مریم را به اومیدهند محمد فکر میکرد که دارند بااو شوخی میکنند واز آنها خواست که به مریم بگن از اتاق بیرون بیاید چون برای او چیزی که دوست داشته سوغاتی آورده ودست از مسخره بازی بردارند خانواده مریم برای اثبات صحبتهاشون فوت نامه مریم رو به اون نشون دادند محمد با صدای بلند شروع به گریه کردن نمود سپس گفت که این غیر ممکنه چون من دیروز با اون صحبت کردم و ما همچنین باهم در ارتباطیم محمد شروع به لرزیدن نمود یکدفعه گوشی محمد شروع به زنگ خوردن نمود.محمد گفت نگاه کنید این مریمه که تماس میگیره؟؟ گوشی را به خانواده مریم نشون داد گوشی رو بر روی بلندگو باز نمود وبامریم صحبت کرد همه داشتند به مکالمه آن دو گوش میکردن صدابلند و واضح وبدون هیچ گونه تشویش وصاف بود؟ اون صدای مریم بود!!هیچکس بجز مریم نمیتوانست استفاده نماید،زیرا سیم کارت را با مریم دفن نموده بودند؟ همگی شوکه شده بودند دوباره دنبال دوست پدر مریم که با ارواح ارتباط برقرار کنه فرستادن اوهم رییس شرکت ارتباطی که مریم درآنجا کار میکرد دعوت به عمل آورد وهردو پنجساعت جلسه گرفتند تا ببینند این مساله چطور ممکنه؟ وسپس کشف کردن که
oOoOoOoOoOoO موهایم را کوتاه دوست داشتم از آن کوتاه های پسرانه یک عالم کیف میکردم وقتی کنار گوش هایم را خالی میکردم و چند سانت بیشتر مو بر سر نداشتم می توانستم سرم را بگیرم زیر شیر آب توی آشپزخانه و مادری که شام و ناهار حرص میخورد از این دختر تخس مو کوتاه امان از وقتی که چند سانت موی من میشد چندین سانت آسمان بود که به زمین میبافتم و نق میزدم تا راضی شوند باز کوتاه کنم اما حالا از چندین سانت گذشته است با یکم تلاش از پشت بسته میشود اینقدر بدفرم شده که مادرم پیش قدم شده برای کوتاه کردنشان اما تو موی بلند دوست داری کاش زودتر بلند شوند تا مرا ببینی که دلبری نه اما بلدم عاشقی کنم برایت حتی با موی بلند oOoOoOoOoOoO
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم